گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام علی علیه سلام
جلد هفتم
فصل پنجم : از ترور تا شهادت



5 / 1 فرمان امام درباره نیکی کردن با قاتلش

5 / 1 1 خوراکش را نیکو و بسترش را نرم کنید
فصل پنجم : از ترور تا شهادت5 / 1فرمان امام درباره نیکی کردن با قاتلش5 / 1 1خوراکش را نیکو و بسترش را نرم کنیدأنساب الأشراف در ذکر آنچه پس از ترور امام علیه السلام پیش آمد : ابن ملجم را گرفته ، نزد علی علیه السلام آوردند. فرمود: «خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو می کنم یا قصاص، و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید «و تجاوز از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را دوست نمی دارد» ».

امام باقر علیه السلام :علی بن ابی طالب علیه السلام بیرون شد و مردم را برای نماز صبح بیدار می کرد که عبد الرحمان بن ملجم با شمشیر بر فرق سر او زد . حضرت به دو زانو افتاد و ابن ملجم را گرفت و چسبید، تا این که مردم او را دستگیر کردند و علی علیه السلام را بردند، تا به هوش آمد . سپس به حسن و حسین علیهماالسلام فرمود: «این اسیر را زندانی کنید، به او آب و غذا بدهید و با او خوش رفتاری کنید. اگر زنده ماندم، من شایسته ترم که درباره آنچه با من شد، تصمیم بگیرم ، اگر خواستم قصاص می کنم و اگر خواستم می بخشم و اگر خواستم مصالحه می کنم. امّا اگر مُردم ، اختیار با شماست . اگر خواستید او را بکشید ، امّا مُثله اش نکنید».

.


ص: 342

الإمام علیّ علیه السلام لَمّا اُتِیَ بِابنِ مُلجَمٍ أسیرا عِندَهُ : إنَّهُ أسیرٌ ؛ فَأَحسِنوا نُزُلَهُ ، وأکرِموا مَثواهُ ؛ فَإِن بَقیتُ قَتَلتُ أو عَفَوتُ ، وإن مُتُّ فَاقتُلوهُ قَتلَتی «وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» (1) . (2)

مقتل أمیر المؤمنین عن عامر الشعبی :لَمّا ضُرِبَ عَلِیٌّ تِلکَ الضَّربَهَ قالَ : ما فَعَلَ ضارِبی ؟ قالوا : قَد أخَذناهُ . قالَ : أطعِموهُ مِن طَعامی ، وَاسقوهُ مِن شَرابی ؛ فَإِن أنَا عِشتُ رَأَیتُ فیهِ رَأیی ، وإن أنَا مُتُّ فَاضرِبوهُ ضَربَهً لا تَزیدوهُ عَلَیها . (3)

المستدرک علی الصحیحین عن الشعبی :لَمّا ضَرَبَ ابنُ مُلجَمٍ عَلیّا تِلکَ الضَّربَهَ أوصی بِهِ عَلِیٌّ فَقالَ : قَد ضَرَبَنی فَأَحسِنوا إلَیهِ وألینوا لَهُ فِراشَهُ ؛ فَإِن أعِش فَهَضمٌ (4) أو قِصاصٌ ، وأن أمُت فَعالِجوهُ ؛ فَإِنّی مُخاصِمُهُ عِندَ رَبّی عَزَّ وجَلَّ . (5)

الفتوح :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَفتَقِدُهُ ویَقولُ لِمَن فی مَنزِلِهِ : أرسَلتُم إلی أسیرِکُم طَعاما ؟ . (6)

.

1- .البقره : 190 .
2- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 35 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 261 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 111 الرقم 3789 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 558 ، المناقب للخوارزمی : ص 391 ح 407 کلّها عن محمّد ابن الحنفیّه .
3- .مقتل أمیر المؤمنین : ص 40 ح 23 ، المناقب للخوارزمی : ص 388 ح 403 ، الفصول المهمّه : ص 134 کلاهما نحوه ؛ کشف الغمّه : ج 2 ص 59 .
4- .یُقال : هضَم له من حقّه : ترک له منه شیئاً عن طیب نفس (تاج العروس : ج 17 ص 760 «هضم») .
5- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 155 ح 4691 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 37 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 113 الرقم 3789 کلاهما نحوه .
6- .الفتوح : ج 4 ص 279 .

ص: 343

امام علی علیه السلام آن گاه که ابن ملجم را به عنوان اسیر به نزد او آوردند ، فرمود : «او اسیر است . با او رفتار خوب داشته باشید و جای خوب به او بدهید . اگر ماندم، یا می کشم یا می بخشم و اگر مُردم او را به سزای کشتن من بکشید «و تجاوز از حدّ نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را دوست ندارد» ».

مقتل أمیر المؤمنین به نقل از عامر شعبی : چون آن ضربت بر علی علیه السلام وارد شد، می پرسید: ضارب من چه شد؟ گفتند: گرفتیمش . فرمود: «از غذای من به او بخورانید و از آنچه می نوشم ، به او بنوشانید. اگر زنده ماندم، ببینم با او چه می کنم واگر مُردم، تنها یک ضربت بر او بزنید، نه بیشتر».

المستدرک علی الصحیحین به نقل از شعبی : چون ابن ملجم آن ضربت را بر علی علیه السلام زد، حضرت سفارش او را کرد و فرمود: «او به من ضربت زده است . به او نیکی کنید و بسترش را نرم کنید . اگر ماندم، یا بخشش یا قصاص ، و اگر مُردم ، او را بکشید، که من نزد پروردگارم با او مخاصمه خواهم داشت».

الفتوح:علی علیه السلام از او (قاتل خویش) احوالپرسی می کرد و به اهل خانه می فرمود: «آیا برای اسیرتان غذا فرستادید؟».

.


ص: 344

بحار الأنوار عن لوط بن یحیی عن أشیاخه :اُغمِیَ عَلَیهِ ساعَهً طَویلَهً وأفاقَ وکَذلِکَ کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُغمی عَلَیهِ ساعَهً طَویلَهً ویُفیقُ اُخری ؛ لِأَنَّهُ صلی الله علیه و آله کانَ مَسموما فَلَمّا أفاقَ ناولَهُ الحَسَنُ علیه السلام قَعباً (1) مِن لَبَنٍ ، فَشَرِبَ مِنهُ قَلیلاً ثُمَّ نَحّاهُ عَن فیهِ وقالَ : اِحمِلوهُ إلی أسیرِکُم ، ثُمَّ قالَ لِلحَسَنِ علیه السلام : بِحَقّی عَلَیکَ یا بُنَیَّ إلّا ما طَیَّبتُم مَطعَمَهُ ومَشرَبَهُ ، وَارفُقوا بِهِ إلی حینِ مَوتی ، وتُطعِمُهُ مِمّا تَأکُلُ وتَسقیهِ مِمّا تَشرَبُ حَتّی تَکونَ أکرَمَ مِنهُ ، فَعِندَ ذلِکَ حَمَلوا إلَیهِ اللَّبَنَ وأخبَروهُ بِما قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فی حَقِّهِ . (2)

5 / 1 2إیّاکُم وَالمُثلَهَالإمام علیّ علیه السلام مِن وَصِیَّتِهِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ : یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، لا اُلفِیَنَّکُم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضا ، تَقولونَ : قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ . ألا لا تَقتُلُنَّ بی إلّا قاتِلی . اُنظُروا إذا أنَا مُتُّ مِن ضَربَتِهِ هذِهِ فَاضرِبوهُ ضَربَهً بِضَربَهٍ ، ولا تُمَثِّلوا بِالرَّجُلِ ؛ فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إیّاکُم وَالمُثلَهَ ولَو بِالکَلبِ العَقورِ ! (3)

الاستیعاب :لَمّا اُخِذَ [ابنُ مُلجَمٍ] قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : اِحبسُوهُ ؛ فَإن مُتُّ فَاقتُلوهُ ، ولا تُمَثَّلوا بِهِ ، وإن لَم أمُت فَالأَمرُ إلَیَّ فِی العَفوِ أوِ القِصاصِ . (4)

.

1- .القَعْب : القَدَح الضَّخْم ، الغلِیظُ ، الجافی (لسان العرب : ج 1 ص 683 «قعب») .
2- .بحار الأنوار : ج 42 ص 289 .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 47 ، روضه الواعظین : ص 152 ؛ تاریخ الطبری : ج 5 ص 148 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 435 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 100 ح 168 ، تهذیب الآثار (مسند علیّ بن أبی طالب) : ص 75 ح 137 وفیه إلی «بالرجل» ، المناقب للخوارزمی : ص 386 ح 401 والثلاثه الأخیره عن إسماعیل بن راشد ، الریاض النضره : ج 3 ص 238 .
4- .الریاض النضره : ج 3 ص 236 ، الاستیعاب : ج 3 ص 219 الرقم 1875 ، وفیه «اجلسوه» بدل «احبسوه» .

ص: 345



5 / 1 2 مبادا مُثله اش کنید!
بحار الأنوار به نقل از لوط بن یحیی ، از اساتیدش در روایت : [ علی علیه السلام ] ساعتی طولانی بی هوش بود و به هوش آمد (پیامبر خدا نیز چنین بود، یعنی ساعتی طولانی بی هوش می شد و دوباره به هوش می آمد؛ چرا که آن حضرت هم مسموم شده بود) . چون به هوش آمد، امام حسن علیه السلام ظرف شیری به وی داد. اندکی از آن نوشید . سپس آن را از دهانش دور ساخت و فرمود: «نزد اسیرتان ببرید». سپس به حسن علیه السلام فرمود: «فرزندم! به حقّی که بر تو دارم ، قَسمت می دهم که آب و غذایش را خوب قرار دهید و تا لحظه مرگ من با او مدارا کنید. از آنچه خود می خوری و می نوشی به او هم بخوران و بنوشان تا برتر از او باشی». در آن هنگام شیر نزد ابن ملجم بردند و آنچه را امیر مؤمنان درباره او گفته بود ، به او خبر دادند.

5 / 1 2مبادا مُثله اش کنید!امام علی علیه السلام در وصیّتی که پس از ضربت ابن ملجم ملعون به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام داشت : ای فرزندان عبدالمطّلب! مبادا که خود را به خون های مسلمانان بیالایید و بگویید: امیر مؤمنان کشته شده است. هلا، که به قصاص خون من جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت او مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید . این مرد را مُثله نکنید، که از پیامبر خدا شنیدم می فرمود: «از مثله کردن بپرهیزید، هرچند نسبت به سگ هار و گزنده!» .

الاستیعاب:چون او (ابن ملجم) را گرفتند، علی علیه السلام فرمود: «او را حبس کنید . اگر من مُردم، او را بکُشید، ولی مُثله اش نکنید و اگر نمُردم، پس تصمیم عفو یا قصاص با خود من است» .

.


ص: 346

5 / 1 3ألَم اُحسِن إلَیکَ ؟ !تاریخ الطبری عن إسماعیل بن راشد :قالَ عَلِیٌّ : عَلَیَّ بِالرَّجُلِ [ابنِ مُلجَمٍ] ، فَاُدخِلَ عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أی عَدُوَّ اللّهِ ، أ لَم اُحسِن إلَیکَ ؟ ! قالَ : بَلی ، قالَ : فَما حَمَلَکَ عَلی هذا ؟ قالَ : شَحَذتُهُ أربَعینَ صَباحا ، وسَألتُ اللّهَ أن یَقتُلَ بِهِ شَرَّ خَلقِهِ ، فَقالَ علیه السلام : لا أراکَ إلّا مَقتولاً بِهِ ، ولا أراکَ إلّا مِن شَرِّ خَلقِهِ . (1)

5 / 2خِطابُ اُمِّ کُلثومٍ لِابنِ مُلجَمٍتاریخ الطبری عن إسماعیل بن راشد :إنَّ النّاسَ دَخَلوا عَلَی الحَسَنِ فَزِعینَ لِما حَدَثَ مِن أمرِ عَلِیٍّ ، فَبَینَما هُم عِندَهُ وَابنُ مُلجَمٍ مَکتوفٌ بَینَ یَدَیهِ إذ نادَتهُ اُمُّ کلثُومٍ بِنتُ عَلِیٍّ وهِیَ تَبکی : أی عَدُوَّ اللّهِ ! لا بَأسَ عَلی أبی ، وَاللّهُ مُخزیکَ ، قالَ : فَعَلی مَن تَبکینَ ؟ وَاللّهِ لَقَدِ اشتَرَیتُهُ بِأَلفٍ ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ ، ولَو کانَت هذِهِ الضَّربَهُ عَلی جَمیعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِیَ مِنهُم أحَدٌ . 2

.

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 145 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 99 ح 168 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 435 ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 30 ح 6 عن عمر بن عبد الرحمن بن نفیع بن جعده بن هبیره ، المناقب للخوارزمی : ص 383 ح 401 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 328 .

ص: 347



5 / 1 3 آیا با تو نیکی نکردم؟
5 / 2 خطاب اُمّ کلثوم به ابن مُلجَم

5 / 1 3آیا با تو نیکی نکردم؟تاریخ الطبری به نقل از اسماعیل بن راشد : علی علیه السلام فرمود: «آن مرد (ابن ملجم) را بیاورید». او را نزد علی علیه السلام آوردند. سپس فرمود: «ای دشمن خدا! آیا به تو نیکی نکرده بودم؟». گفت: چرا. فرمود: «پس چه چیزی تو را بر این کار وا داشت؟». گفت: چهل روز تیغ خود را تیز کردم و از خدا خواستم که با آن ، بدترینِ خلقش کشته شود! حضرت فرمود: «جز این نمی بینم ، که با همین تیغ کشته می شوی و تو را نمی بینم ، جز این که از بدترین خلقِ خدایی».

5 / 2خطاب اُمّ کلثوم به ابن مُلجَمتاریخ الطبری به نقل از اسماعیل بن راشد : مردم به حضور حسن علیه السلام آمدند و از حادثه ای که برای علی علیه السلام پیش آمده بود ، بی تاب بودند . در همان حال که ابن ملجم هم دست بسته در برابرش بود، امّ کلثوم دختر علی علیه السلام با گریه خطاب به او گفت: ای دشمن خدا! پدرم را باکی نیست [ و بهبود خواهد یافت ] . خدا تو را خوار می کند. گفت: پس بر چه کس گریه می کنی؟ به خدا سوگند، شمشیر را به هزار [ درهم ] خریدم و با هزار [ درهم ]آن را زهراگین کردم . اگر این ضربت بر همه اهل شهر وارد می شد، یکی هم زنده نمی ماند.

.


ص: 348

5 / 3زِیارَهُ الطَّبیبِمقاتل الطالبیّین عن عمر بن تمیم وعمرو بن أبی بکار :إنَّ عَلِیّا لَمّا ضُرِبَ جُمِعَ لَهُ أطِبّاءُ الکوفَهِ ؛ فَلَم یَکُن مِنهُم أحَدٌ أعلَمُ بِجَرحِهِ مِن أثیرِ بنِ عَمرِو بنِ هانِئِ السَّکونِیِّ ، وکانَ مُتَطَبِّبا صاحِبَ کُرسِیٍّ یُعالِجُ الجِراحاتِ ، وکانَ مِنَ الأَربَعینَ غُلاما الَّذینَ کانَ خالِدُ بنُ الوَلیدِ أصابَهُم فی عینِ التَّمرِ فَسَباهُم ، وإنَّ أثیرا لَمّا نَظَرَ إلی جَرحِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام دَعا بِرِئَهِ شاهٍ حارَّهٍ وَاستَخرَجَ عِرقا مِنها ، فَأَدخَلَهُ فِی الجُرحِ ثُمَّ استَخرَجَهُ فَإِذا عَلَیهِ بَیاضُ الدِّماغِ ، فَقالَ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، اِعهَد عَهدَکَ ؛ فَإِنَّ عَدُوَّ اللّهِ قَد وَصَلَت ضَربَتُهُ إلی اُمِّ رَأسِکَ . (1)

5 / 4وَصایَا الإِمامِتاریخ دمشق عن عقبه بن أبی الصهباء :لَمّا ضَرَبَ ابنُ مُلجِمٍ عَلِیّا دَخَلَ عَلَیهِ الحَسَنُ وهُوَ باکٍ ، فَقالَ لَهُ : ما یُبکیکَ یا بُنَیَّ ؟ قالَ : وما لِیَ لا أبکی وأنتَ فی أوَّلِ یَومٍ مِنَ الآخِرَهِ ، وآخِرِ یَومٍ مِنَ الدُّنیا ؟ فَقالَ : یا بُنَیَّ احفَظ أربَعا وأربَعا لا یَضُرُّکَ ما عَمِلتَ مَعَهُنَّ ، قالَ : وما هُنَّ یا أبَهِ ؟ قالَ : إنَّ أغنَی الغِنَی العَقلُ ، وأکبَرَ الفَقرِ الحُمقُ ، وأوحَشَ الوَحشَهِ العُجبُ ، وأکرَمَ الحَسَبِ الکَرَمُ وحُسنُ الخُلقِ . قالَ : قُلتُ : یا أبَهِ هذِهِ الأَربَعُ ، فَأَعطِنِی الأربَعَ الاُخَرَ ، قالَ : إیّاکَ ومُصادقَهَ الأَحمَقِ ؛ فَإِنَّهُ یُریدُ أن یَنفَعَکَ فَیَضُرَّکَ ، وإیّاکَ ومُصادَقَهَ الکَذّابِ ؛ فَإِنَّهُ یُقَرِّبُ إلَیکَ البَعیدَ ویُبَعِّدُ عَلَیکَ القَریبَ ، وإیّاکَ ومُصادَقَهَ البَخیلِ ؛ فَإِنَّهُ یُقعِدُ عَنکَ أحوَجَ ما یَکونُ إلَیهِ ، وإیّاکَ ومُصادَقَهَ الفاجِرِ ؛ فَإِنَّهُ یَبیعُکَ بِالتّافِهِ . (2)

.

1- .مقاتل الطالبیّین : ص 51 ، الاستیعاب : ج 3 ص 221 الرقم 1875 عن عبد اللّه بن مالک نحوه .
2- .تاریخ دمشق : ج 42 ص 561 ، دستور معالم الحکم : ص 75 ، کنز العمّال : ج 16 ص 266 ح 44388 ، ینابیع المودّه : ج 2 ص 417 ح 157 ؛ نهج البلاغه : الحکمه 38 وفی الثلاثه الأخیره من «یا بُنیّ ، احفظ أربعاً وأربعاً ...» ، کشف الغمّه : ج 2 ص 198 عن الإمام الحسن علیه السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 111 ح 6 .

ص: 349



5 / 3 دیدار پزشک

5 / 4 وصیّت های امام

5 / 3دیدار پزشکمقاتل الطالبیّین به نقل از عمر بن تمیم و عمرو بن ابی بکار : چون علی علیه السلام ضربت خورد، همه پزشکان کوفه را برای او گرد آوردند . هیچ کس از آنان از اثیر بن عمرو بن هانی سکونی نسبت به جراحت او داناتر نبود. او طبیبِ مداواگر و صاحب کرسی بود و جراحت ها را درمان می کرد و از جمله چهل جوانی بود که خالد بن ولید ، آنان را در «عین التمر» به اسارت گرفته بود. چون اثیر به زخم امیر مؤمنان نگاه کرد، ریه گرم گوسفندی طلبید و از آن رگی بیرون کشید و آن را در شکاف زخم گذاشت ، سپس بیرون آورد که سفیدی مغز بر آن بود. گفت: ای امیر مؤمنان، وصیّت خود را بکن . ضربت دشمن خدا به مغز سرت رسیده است.

5 / 4وصیّت های امامتاریخ دمشق به نقل از عقبه بن ابی صهباء : چون ابن ملجم؛ علی علیه السلام را ضربت زد، حسن علیه السلام گریان بر او وارد شد. فرمود: «پسرم! چرا گریه می کنی؟». گفت: چرا گریه نکنم، در حالی که تو در اوّلین روز آخرت و آخرین روز دنیایی؟ فرمود: «پسرم! چهار چیز و چهار چیز را مراقبت کن . با عمل به آنها سفارش، هر کار کنی ، زیان نمی بینی». گفت: آن چهار چیز کدام است ، پدر؟ فرمود: «خِرد، سرشارترین ثروت است . حماقت، بزرگ ترین فقر است . عُجب، وحشتناک ترین تنهایی است ، و بزرگواری و اخلاق نیکو، برترین شرافت است». [ حسن علیه السلام ] گوید: گفتم: پدر! این شد چهارتا . آن چهار سفارش دیگر را هم بفرما. فرمود: «از دوستی با نادان بپرهیز، چرا که می خواهد به تو سود برساند، ولی زیان می زند؛ از دوستی با دروغگو برحذر باش، چرا که دور را برایت نزدیک جلوه می دهد و نزدیک را دور ؛ از رفاقت با بخیل بپرهیز، چرا که در شدیدترین حالت نیاز، از تو دریغ می کند؛ و از دوستی با گنهکار بپرهیز، چرا که تو را به اندک می فروشد».

.


ص: 350

الإمام علیّ علیه السلام مِن وَصِیَّهٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلاملَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ :اُوصیکُما بِتَقوَی اللّهِ ، وألّا تَبغِیَا الدُّنیا وإن بَغتَکُما ، ولا تَأسَفا عَلی شَیءٍ مِنها زُوِیَ عَنکُما ، وقولا بِالحَقِّ ، وَاعمَلا لِلأَجرِ ، وکونا لِلظّالِمِ خَصما ، ولِلمَظلومِ عَونا . اُوصیکُما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کِتابی بِتَقوَی اللّهِ ونَظمِ أمرِکُم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکُم ؛ فَإِنّی سَمِعتُ جَدَّکُما صلی الله علیه و آله یَقولُ : صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامَّهِ الصَّلاهِ وَالصِّیامِ . اللّهَ اللّهَ فِی الأَیتامِ ؛ فَلا تُغِبّوا (1) أفواهَهُم ، ولا یَضیعوا بِحَضرَتِکُم . وَاللّهَ اللّهَ فی جیرانِکُم ؛ فَإِنَّهُم وَصِیَّهُ نَبِیِّکُم . ما زالَ یوصی بِهِم حَتّی ظَنَنّا أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم . وَاللّهَ اللّهَ فِی القُرآنِ ، لا یَسبِقُکُم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکُم . وَاللّهَ اللّهَ فِی الصَّلاهِ ؛ فَإِنَّها عَمودُ دینِکُم . وَاللّهَ اللّهَ فی بَیتِ رَبِّکُم ، لا تُخَلّوهُ ما بَقیتُم ؛ فَإِنَّهُ إن تُرِکَ لَم تُناظَروا . وَاللّهَ اللّهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکُم وأنفُسِکُم وألسِنَتِکُم فی سَبیلِ اللّهِ . وعَلَیکُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ ، وإیّاکُم وَالتَّدابُرَ وَالتَّقاطُعَ . لا تَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، فَیُوَلّی عَلَیکُم شِرارُکُم ، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم . ثُمَّ قالَ : یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، لا اُلفِیَنَّکُم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضا ، تَقولونَ : قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ . ألا لا تَقتُلُنَّ بی إلّا قاتِلی . اُنظُروا إذا أنَا مُتُّ مِن ضَربَتِهِ هذِهِ ، فَاضرِبوهُ ضَربَهً بِضَربَهٍ ، ولا تُمَثِّلوا بِالرَّجُلِ ؛ فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إیّاکُم وَالمُثلَهَ ولَو بِالکَلبِ العَقورِ . (2)

.

1- .أی لا تُجیعوهم بأن تُطعموهم یوماً وتترکوهم یوماً (بحار الأنوار : ج 42 ص 257) .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 47 ، روضه الواعظین : ص 152 ؛ المعجم الکبیر : ج 1 ص 101 ح 168 ، المناقب للخوارزمی : ص 385 ح 401 کلاهما عن إسماعیل بن راشد ، جواهر المطالب : ج 2 ص 101 کلّها نحوه .

ص: 351

امام علی علیه السلام در وصیّتی به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از ضربتِ ابن ملجم ملعون : شما دو تن را به تقوای الهی سفارش می کنم و این که در پی دنیا نروید، هرچند دنیا در پی شما باشد . بر آنچه از دنیا که از دستتان می رود ، تأسّف نخورید . حق بگویید و برای اجر [ آخرت ] عمل کنید . خصم ستمگر و یاور مظلوم باشید. شما و همه فرزندان و خانواده ام را و هر کس را که این نامه ام به او می رسد ، به تقوای الهی، نظم در کارها و آشتی دادن میان خودتان سفارش می کنم . همانا از جدّتان شنیدم که می فرمود: «آشتی دادن میان افراد از همه نماز و روزه بهتر است». خدای را، خدای را، در مورد یتیمان! مبادا دهانشان را گاهی سیر نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند. خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است . پیوسته نسبت به آنان سفارش می کرد، تا حدّی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می دهد. خدای را، خدای را درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره نماز، که ستون دین شماست! خدای را، خدای را درباره خانه پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از زائر) نگذارید؛ چرا که اگر خانه خدا رها شود ، [ از عذاب الهی ]مهلت داده نمی شوید. خدای را، خدای را درباره جهاد با اموال و جان ها و زبان هایتان در راه خدا! بر شما باد پیوند و بذل و بخشش به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و قطع رابطه! امر به معروف و نهی از منکر را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلّط شوند و آن گاه دعا کنید و دعایتان مستجاب نشود. ای فرزندان عبد المطّلب! مبادا ببینم که وارد خون های مسلمانان شده اید و می گویید: امیر مؤمنان کشته شده است. هلا که به قصاص خون من ، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از پیامبر خدا شنیدم می فرمود: «از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!».

.


ص: 352

الکافی عن عبد الرحمن بن الحجّاج :بَعَثَ إلَیَّ أبو الحَسَنِ موسی علیه السلام بِوَصِیَّهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وهِیَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، هذا ما أوصی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، أوصی أنَّهُ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالهُدی ودینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ ، صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ . ثُمَّ إنَّ صَلاتی ونُسُکی ومَحیایَ ومَماتی للّهِِ رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ ، وبِذلِکَ اُمِرتُ وأنَا مِنَ المُسلِمینَ . ثُمَّ إنّی اُوصیکَ یا حَسَنُ وجَمیعَ أهلِ بَیتی ووُلدی ومَن بَلَغَهُ کِتابی بِتَقوَی اللّهِ رَبِّکُم ولا تَموتُنَّ إلّا وأنتُم مُسلِمونَ ، وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعا ولا تَفَرَّقوا ، فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامَّهِ الصَّلاهِ وَالصِّیامِ» وأنَّ المُبیرَهَ الحالِقَهَ لِلدّینِ فَسادُ ذاتِ البَینِ ، ولا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ ، اُنظُروا ذَوی أرحامِکُم فَصِلوهُم یُهَوِّنُ اللّهُ عَلَیکُمُ الحِسابَ . اللّهَ اللّهَ فِی الأَیتامِ ؛ فَلا تُغِبّوا أفواهَهُم ، ولا یَضیعوا بِحَضرَتِکُم ؛ فَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : مَن عالَ یَتیما حَتّی یَستَغنِیَ أوجَبَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لَهُ بِذلِکَ الجَنَّهَ ، کَما أوجَبَ لِاکِلِ مالِ الیَتیمِ النّارَ . اللّهَ اللّهَ فِی القُرآنِ ؛ فَلا یَسبِقُکُم إلَی العَمَلِ بِهِ أحَدٌ غَیرُکُم . اللّهَ اللّهَ فی جیرانِکُم ؛ فَإِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أوصی بِهِم ، وما زالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یوصی بِهِم حَتّی ظَنَنّا أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم . اللّهَ اللّهَ فی بَیتِ رَبِّکُم ؛ فَلا یَخلو مِنکُم ما بَقیتُم ؛ فَإِنَّهُ إن تُرِکَ لَم تُناظَروا ، وأدنی ما یَرجِعُ بِهِ مَن أمَّهُ أن یُغفَرَ لَهُ ما سَلَفَ . اللّهَ اللّهَ فِی الصَّلاهِ ؛ فَإِنَّها خَیرُ العَمَلِ ، إنَّها عَمودُ دینِکُم . اللّهَ اللّهَ فِی الزَّکاهِ ؛ فَإِنَّها تُطفِئُ غَضَبَ رَبِّکُم . اللّهَ اللّهَ فی شَهرِ رَمَضانَ ؛ فَإِنَّ صِیامَهُ جُنَّهٌ مِنَ النّارِ . اللّهَ اللّهَ فِی الفُقرَاءِ وَالمَساکینَ ؛ فَشارِکوهُم فی مَعایِشِکُم . اللّهَ اللّهَ فِی الجِهادِ بِأموالِکُم وأنفُسِکُم وألسِنَتِکُم ؛ فَإِنَّما یُجاهِدُ رَجُلانِ : إمامٌ هُدی ، أو مُطیعٌ لَهُ مُقتَدٍ بِهُداهُ . اللّهَ اللّهَ فی ذُرِّیَّهِ نَبِیِّکُم ؛ فَلا یُظلَمُنَّ بِحَضرَتِکُم وبَینَ ظَهرانیکُم وأنتُم تَقدِرونَ عَلَی الدَّفعِ عَنهُم . اللّهَ اللّهَ فی أصحابِ نَبِیِّکُمُ الَّذینَ لَم یُحدِثوا حَدَثا ولَم یُؤووا مُحدِثا ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی بِهِم ، ولَعنَ المُحدِثَ مِنهُم ومِن غَیرِهِم ، وَالمُؤوی لِلمُحدِثِ . اللّهَ اللّهَ فِی النِّساءِ وفیما مَلَکَت أیمانُکُم ؛ فَإِنَّ آخِرَ ماتَکَلَّمَ بِهِ نَبِیُّکُم علیه السلام أن قالَ : اُوصیکُم بِالضَّعیفَینِ : النِّساءِ ، وما مَلَکَت أیمانُکُم . الصَّلاهَ الصَّلاهَ الصَّلاهَ ، لا تَخافوا فِی اللّهِ لَومَهَ لائِمٍ ، یَکفِکُمُ اللّهُ مَن آذاکُم وبَغی عَلَیکُم ، قولوا لِلنّاسِ حُسنا کَما أمَرَکُمُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ ، ولا تَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَیُوَلِّیَ اللّهُ أمرَکُم شِرارَکُم ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم عَلَیهِم ، وعَلَیکُم یا بَنِیَّ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ وَالتَّبارِّ ، وإیّاکُم وَالتَّقاطُعَ وَالتَّدابُرَ وَالتَّفَرُّقَ ، «وَتَعَاوَنُواْ عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَی الْاءِثْمِ وَالْعُدْوَ نِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» (1) ، حَفِظَکُمُ اللّهُ مِن أهلِ بَیتٍ ، وحَفِظَ فیکُم نَبِیِّکُم ، أستَودَعُکُمُ اللّهَ وأقرَأُ عَلَیکُمُ السَّلامَ ورَحمَهَ اللّهِ وبَرَکاتِهِ . (2)

.

1- .المائده : 2 .
2- .الکافی : ج 7 ص 49 ح 7 ، تهذیب الأحکام : ج 9 ص 176 ح 714 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام وعن سلیم بن قیس ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 189 ح 5433 عن سلیم بن قیس ، تحف العقول : ص 197 ، نهج البلاغه : الکتاب 45 ؛ المعجم الکبیر : ج 1 ص 101 ح 168 عن إسماعیل بن راشد ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 147 ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 45 ح 30 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، مقاتل الطالبیّین : ص 51 عن عمر بن تمیم وعمرو بن أبی بکّار ، المناقب للخوارزمی : ص 385 ح 401 عن إسماعیل بن راشد ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 328 کلّها نحوه .

ص: 353

الکافی به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج : امام موسی بن جعفر علیهماالسلام وصیت امیر مؤمنان را برایم فرستاد و آن، چنین بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان . این چیزی است که علی بن ابی طالب وصیّت کرده است. وصیّت کرده است که گواهی می دهد جز خدای یکتا معبودی نیست و شریکی ندارد و این که محمّد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست . او را به هدایت و آیین حق فرستاد، تا او را بر همه دین ها غالب سازد، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند. درود خدا بر او و خاندانش! سپس، همانا نماز و عبادت و حیات و مرگم برای خداوند ، پروردگار جهانیان است، شریکی ندارد، به این فرمان یافته ام و من از مسلمانانم. سپس ای حسن تو را و همه خانواده و فرزندانم را و هرکس را که این نامه ام به او برسد ، سفارش می کنم به تقوای الهی و این که جز به مسلمانی نمیرید، همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید . همانا از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: آشتی دادن میان افراد، از همه نماز و روزه، برتر است و آنچه نابود کننده و زداینده دین است، تباهی (و اختلاف) میان افراد است. لا قوّه إلّا باللّه العلیّ العظیم ! به بستگانتان بنگرید، به آنان نیکی کنید، تا خداوندْ حساب شما را آسان بگیرد. خدای را، خدای را، درباره یتیمان! مبادا دهانشان را گاهی سیر نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند. از پبامبر خدا شنیدم که می فرمود: هرکس یتیمی را سرپرستی کند تا به بی نیازی برسد، به خاطر این عمل، خداوندْ بهشت را بر او واجب می کند، همان گونه که برای خورنده مال یتیم، آتش را واجب کرده است . خدای را، خدای را درباره قرآن! مبادا کسی جز شما در عمل به آن بر شما پیشی بگیرد. خدای را، خدای را درباره همسایگانتان! همانا پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به آنان سفارش کرد و پیوسته پیامبر خدا نسبت به آنان سفارش می کرد، تا حدّی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می دهد. خدای را، خدای را، درباره خانه پروردگارتان! تا هستید، مبادا از شما خالی بماند؛ چرا که اگر وا گذاشته شود، [ از عذاب الهی] مهلت داده نمی شوید. هرکس که آهنگ خانه خدا کند، کم ترین بهره ای که می برد ، این است که گناهان گذشته اش آمرزیده می شود. خدای را، خدای را درباره نماز، که بهترین کار است و ستون دین شماست! خدای را، خدای را، درباره زکات، که خشم پروردگارتان را فرو می نشاند! خدای را، خدای را درباره ماه رمضان، که روزه گرفتن در آن، سپری در مقابل آتش است! خدای را، خدای را درباره فقیران و بینوایان! آنان را در زندگی های خودتان شریک کنید. خدای را، خدای را درباره جهاد با اموال و جان ها و زبان هایتان! همانا دو کس جهاد می کند: پیشوای هدایتگر، یا فرمانبری که به هدایت او اقتدا می کند. خدای را، خدای را درباره دودمان و نسل پیامبرتان! مبادا در حضور شما و میان شما ستم ببینند ، در حالی که شما می توانید از آنان دفاع کنید. خدای را، خدای را، درباره یاران پیامبرتان! آنان که نه بدعتی گذاشتند، نه بدعت گذاری را پناه دادند. همانا پیامبر خدا نسبت به آنان سفارش کرد و بدعت گذار را ، چه از آنان و چه از دیگران و نیز پناه دهنده به بدعت گذار را لعنت کرد. خدای را، خدای را درباره زنان و کنیزانتان! آخرین سخنی که پیامبرتان گفت این بود که: شما را نسبت به دو گروه ناتوان سفارش می کنم: زنان و کنیزانتان . نماز، نماز، نماز! در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نترسید . هر که شما را بیازارد و بر شما تجاوز کند، خداوندْ مدافع شماست. آن گونه که خدای متعال فرمانتان داده است، به مردمْ نیکو بگویید، امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که خداوندْ بدانِ شما را بر کارتان مسلّط سازد، آن گاه دعا کنید و دعایتان علیه آنان مستجاب نشود. فرزندانم! بر شما باد نیکی و بذل و بخشش به یکدیگر . بپرهیزید از قطع رابطه و پشت به هم کردن و تفرقه! «و بر نیکی و تقوا یکدیگر را یاری کنید و بر گناه و تجاوزْ همدیگر را یاری نکنید و از خدا پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» . شما اهل بیت را خداوند حفظ کند و پیامبرتان را نیز درباره [رفتار و کردار] شما حفظ کند . شما را به خدا می سپارم و سلام و رحمت و برکات الهی را بر شما می خواهم».

.


ص: 354

. .


ص: 355

. .


ص: 356

الإمام علیّ علیه السلام بَعدَ ضَربَتِهِ الَّتی ضَرَبَها إیّاهُ ابنُ مُلجمٍ وقَد جَلَسَ النّاسُ حَولَهُ یَعودونَهُ وطَلَبوا مِنهُ أن یوصیهم: الحَمدُ للّهِِ حَقَّ قَدرِهِ مُتَّبِعینَ أمرَهُ ، وأحمَدُهُ کَما أحَبَّ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ کَمَا انتَسَبَ . أیُّهَا النّاسُ ! کُلُّ امرِئٍ لاقٍ فی فِرارِهِ ما مِنهُ یَفِرُّ ، والأَجَلُ مَساقُ النَّفسِ إلَیهِ ، والهَربُ مِنهُ مُوافاتُهُ ، کَمِ اطَّرَدَتِ الأَیّامُ أبحَثُها عَن مَکنونِ هذَا الأَمرِ ، فَأَبَی اللّهُ عَزَّ ذِکرُهُ إلّا إخفاءَهُ ، هَیهاتَ عِلمٌ مَکنونٌ . أمّا وَصِیَّتی فَأَن لا تُشرِکوا بِاللّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ شَیئا ، ومُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فَلا تُضَیِّعوا سُنَّتَهُ ، أقیموا هذَینِ العَمودَینِ ، وأوقِدوا هذَینِ المِصباحَینِ ، وخَلاکُم ذَمُّ (1) ما لَم تَشرُدوا ، حُمِّلَ کُلُّ امرِئٍ مَجهودَهُ ، وخُفِّف عَنِ الجَهَلَهِ ، رَبٌّ رَحیمٌ ، وإمامٌ عَلیمٌ ، ودینٌ قوَیمٌ . أنَا بِالأَمسِ صاحِبُکُم وأنَا الیَومَ عِبرَهٌ لَکُم ، وغَدا مُفارِقُکُم ، إن تَثبُتِ الوَطَأهُ فی هذِهِ المَزَلَّهِ فَذاکَ المُرادُ ، وإن تَدحَضِ القَدَمُ ، فَإِنّا کُنّا فی أفیاءِ أغصانٍ وذَری رِیاحٍ ، وتَحتَ ظِلِّ غَمامَهٍ اضمَحَلَّ فِی الجَوِّ مُتَلَفَّقُها ، وعَفا فِی الأرَضِ مَحَطُّها ، وإنَّما کُنتُ جارا جاوَرَکُم بَدَنی أیّاما وسَتُعقَبونَ مِنّی جُثَّهً خَلاءً ، ساکِنَهً بَعدَ حَرَکَهٍ ، وکاظِمَهً بَعدَ نُطقٍ ، لِیَعِظکُم هُدُوّی وخُفوتُ إطراقی وسُکونُ أطرافی ؛ فَإِنَّهُ أوعَظُ لَکُم مِنَ النّاطِقِ البَلیغِ ، وَدَّعتُکُم وَداعَ مُرصِدٍ لِلتَّلاقی ، غَدا تَرَونَ أیّامی ، ویُکشَفُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ عن سَرائِری ، وتَعرِفونی بَعدَ خُلُوِّ مَکانی ، وقِیامِ غَیری مَقامی ، إن أبقَ فَأَنَا وَلِیُّ دَمی ، وإن أفنَ فَالفَناءُ میعادی ، وإن أعفُ فَالعَفوُ لی قُربَهٌ ، ولَکُم حَسَنَهٌ ، فَاعفوا وَاصفَحوا ، «أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» (2) . فَیالَها حَسرَهً عَلی کُلِّ ذی غَفلَهٍ أن یَکونَ عُمُرُهُ عَلَیهِ حُجَّهً أو تُؤَدّیهِ أیّامُهُ إلی شِقوَهٍ ، جَعَلَنَا اللّهُ وإیّاکُم مِمَّن لا یُقَصِّرُ بِهِ عَن طاعَهِ اللّهِ رَغبَهٌ ، أو تَحُلُّ بِهِ بَعدَ المَوتِ نِقمَهٌ ؛ فَإِنَّما نَحنُ لَهُ وبِهِ . ثُمَّ أقبَلَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام فَقالَ : یا بُنَیَّ ضَربَهٌ مَکانَ ضَربَهٍ ولا تَأثَم . (3)

.

1- .یقال : افعَل ذلک وخَلاکَ ذَمٌّ ؛ أی أعذِرت وسَقَط عنک الذَّمُّ (النهایه : ج 2 ص 76 «خلا») .
2- .النور : 22 .
3- .الکافی : ج 1 ص 299 ح 6 عن إبراهیم بن إسحاق الأحمری رفعه ، نهج البلاغه : الخطبه 149 وفیه من «أیّها الناس» إلی «غیری مقامی» ، إثبات الوصیّه : ص 165 ؛ المعجم الکبیر : ج 1 ص 96 ح 167 عن عوانه بن الحکم ، مروج الذهب : ج 2 ص 436 کلّها نحوه .

ص: 357

امام علی علیه السلام هنگامی که ضربت خورد و عیادت کنندگان به دور او گرد آمدند و خواستند که وصیّت کند : خدای را سپاس، آن گونه که شایسته تقدیر اوست و ما پیرو فرمان اوییم. او را می ستایم، آن گونه که دوست دارد . معبودی جز خدای یکتا و بی نیاز نیست، آن گونه که خود معرّفی نموده است. ای مردم! هر کس در عین فرار، آنچه را از آن می گریزد، دیدار می کند. اجل، بستر حرکت جان به سوی اوست و گریختن از آن، نزدیک شدن به آن است. چه بسیار روزها سپری کردم که از حقیقتِ پنهان این موضوع، کاوش می کردم ؛ امّا خدای عزیز جز پنهان داشتن آن را نخواست . هیهات که دانشی است پنهان! امّا سفارش من این است که چیزی را شریک خداوندِ ستوده قرار ندهید . سنّت محمّد صلی الله علیه و آله را تباه نکنید . این دو ستون (توحید و آیین پیامبر صلی الله علیه و آله ) را برپا دارید و این دو چراغ فروزان را روشن نگه دارید، و تا پراکنده نشده اید، بر شما ملامتی نیست. بر هر کسی به اندازه توانش تکلیف نهاده اند و بر دوش جاهلان، تکلیف را سبُک کرده اند. پروردگاری است مهربان، پیشوایی دانا و آیینی استوار. من دیروز همراه و هم نشین شما بودم، امروز مایه پند شمایم، فردا هم از شما جدا می شوم. اگر گام در این لغزشگاه ثابت بماند و نلغزد، مطلوب همین است و اگر قدم بلغزد، همانا ما در سایه سار شاخه های درختان و وزشگاه بادها و زیر سایه ابری بودیم که فشردگی آن در فضا از بین رفته و نشانه آن بادها در زمین محو شده است. من همسایه شما بودم، چند روزی بدنم در همسایگی تان بود و به زودی از من پیکری بی جان می بینید که پس از حرکت، آرام است و پس از گویایی، خموش. آرامش پیکرم و فرو افتادن نگاهم و سکون اعضایم برای شما مایه پند باشد . همانا این برای شما از هر گوینده زبان آوری پند آموزتر است. شما را وداع می کنم، همانند وداع کسی که در انتظار دیدار است. فردا به یاد روزهای من می افتید و خداوندْ سرّ درونم را بر شما آشکار می سازد و در نبود من و بودن کس دیگری به جای من، مرا خواهید شناخت. اگر زنده بمانم، خودم صاحبْ اختیار خون خویشم و اگر بمیرم، میعادگاه من فناست. اگر ببخشایم، عفو برایم مایه قرب به خدا و برای شما حسنه است. پس ببخشایید و درگذرید، «آیا دوست ندارید که خداوند، شما را بیامرزد؟» . چه حسرتی بر غافلان، که عمرشان حجّتی به زیانشان گردد، یا روزگارشان آنان را به شقاوت بکشاند. خداوندْ ما و شما را از کسانی قرار دهد که هیچ خواسته ای آنان را از اطاعت خدا باز نمی دارد و پس از مرگ، انتقام او بر آنان فرود نمی آید. همانا ما برای آن و به خاطر آنیم . سپس به حسن علیه السلام روی کرد و فرمود: «پسرم! یک ضربت به جای یک ضربت بزن و گناه مکن».

.


ص: 358

عنه علیه السلام :وَصِیَّتی لَکُم : أن لا تُشرِکوا بِاللّهِ شَیئا ، ومُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَلا تُضَیِّعوا سُنَّتَهُ ، أقیموا هذَینِ العَمودَینِ ، وأوقِدوا هذَینِ المِصباحَینِ ، وخَلاکُم ذَمٌّ ! أنَا بِالأَمسِ صاحِبُکم ، وَالیَومَ عِبرَهٌ لَکُم ، وغَدا مُفارِقُکُم ، إن أبقَ فَأَنَا وَلِیُّ دَمی ، وإن أفنَ فَالفَناءُ میعادی ، وإن أعفُ فَالعَفوُ لی قُربَهٌ ، وهُوَ لَکُم حَسَنَهٌ ، فَاعفوا «أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» . وَاللّهِ ما فَجَأَنی مِنَ المَوتِ وارِدٌ کَرِهتُهُ ، ولا طالِعٌ أنکَرتُهُ ، وما کُنتُ إلّا کَقارِبٍ وَرَدَ ، وطالِبٍ وَجَدَ «وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ لِّلْأَبْرَارِ» (1) . (2)

.

1- .آل عمران : 198 .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 23 ، خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 108 وفیه إلی «یغفر اللّه لکم» .

ص: 359

امام علی علیه السلام :سفارش من به شما این است که چیزی را برای خدا شریک قرار ندهید و سنّت محمّد صلی الله علیه و آله را تباه نسازید . این دو ستون (توحید و آیین پیامبر صلی الله علیه و آله ) را برپا دارید و این دو چراغ فروزان را برافروخته نگه دارید، و دیگر از ملامتی باک نداشته باشید. من دیروز همراه و هم نشین شما بودم، امروز مایه پند و عبرت شمایم، فردا هم از شما جدا می شوم. اگر ماندم، خودم صاحبْ اختیار خون خویشم، و اگر مُردم، میعادگاه من فناست. اگر ببخشایم، عفو برای من مایه تقرّب به خدا و برای شما حسنه است . پس عفو کنید، «آیا دوست ندارید خداوند ، شما را بیامرزد؟» . به خدا سوگند، از مرگ، چیزی ناگهان بر من فرود نیامد که از آن بدم آید و چیزی برایم آشکار نشد که آن را نشناسم . من نبودم ، مگر مثل جویای آبی که به آب برسد و جوینده ای که گمشده اش را بیابد «و آنچه نزد خداوند است، برای نیکان بهتر است» .

.


ص: 360

الإمام الحسن علیه السلام :لَمّا حَضَرَت أبِیَ الوَفاهُ أقبَلَ یوصی فَقالَ : هذا ما أوصی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أخو مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ وابنُ عَمِّهِ ووَصِیُّهُ وصاحِبُهُ . وأوَّلُ وَصِیَّتی أنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُهُ وخِیَرَتُهُ ، اختارَهُ بِعِلمِهِ ، وَارتَضاهُ لِخِیَرَتِهِ ، وأنَّ اللّهَ باعِثٌ مَن فِی القُبورِ ، وسائِلُ النّاسِ عَن أعمالِهِم ، وعالِمٌ بِما فِی الصُّدورِ . ثُمَّ إنّی اُوصیکَ یاحَسَنُ وکَفی بِکَ وَصِیّا بِما أوصانی بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَإِذا کانَ ذلِکَ یا بُنَیَّ فَالزَم بَیتَکَ ، وَابکِ عَلی خَطیئَتِکَ ، ولاتَکُنِ الدُّنیا أکبَرَ هَمِّکَ . واُوصیکَ یا بُنَیَّ بِالصَّلاهِ عِندَ وَقتِها ، وَالزَّکاهِ فی أهلِها عِندَ مَحَلِّها ، وَالصُّمتِ عِندَ الشُّبهَهِ ، والِاقتِصادِ فِی العَمَلِ ، وَالعَدلِ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ ، وحُسنِ الجِوارِ ، وإکرامِ الضَّیفِ ، ورَحمَهِ المَجهودِ وأصحابِ البَلاءِ ، وصِلَهِ الرَّحِمِ ، وحُبِّ المَساکینَ ومُجالَسَتِهِم ، وَالتَّواضُعِ ؛ فَإِنَّهُ مِن أفضَلِ العِبادَهِ ، وقَصرِ الأَمَلِ ، وذِکرِ المَوتِ ، وَالزُّهدِ فِی الدُّنیا ؛ فَإِنَّکَ رَهنُ مَوتٍ ، وغَرَضُ بِلاءٍ ، وطَریحُ سُقمٍ . واُوصیکَ بِخَشیَهِ اللّهِ فی سِرِّ أمرِکَ وعَلانِیَتِهِ ، وأنهاکَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالقَولِ وَالفِعلِ ، وإذا عَرَضَ شَیءٌ مِن أمرِ الآخِرَهِ فَابدَأ بِهِ ، وإذا عَرَضَ شَیءٌ مِن أمرِ الدُّنیا فَتَأَنَّهُ حَتّی تُصیبَ رُشدَکَ فیهِ . وإیّاکَ ومَواطِنَ التُّهَمَهِ وَالمَجلِسَ المَظنونَ بِهِ السّوءُ ؛ فَإِنَّ قَرینَ السّوءِ یُغَیِّرُ جَلیسَهُ . وکُن للّهِِ یا بُنَیَّ عامِلاً ، وعَنِ الخَنا زَجورا ، وبِالمَعروفِ آمِرا ، وعَنِ المُنکَرِ ناهِیا ، وواخِ الإِخوانَ فِی اللّهِ ، وأحِبَّ الصّالِحَ لِصَلاحِهِ ، ودارِ الفاسِقَ عَن دینِکَ ، وأبغِضهُ بِقَلبِکَ ، وزایِلهُ بِأَعمالِکَ لِئَلّا تَکونَ مِثلَهُ . وإیّاکَ وَالجُلوسَ فِی الطُّرُقاتِ ، ودَعِ المُماراهَ ومُجاراهَ مَن لا عَقلَ لَهُ ولا عِلمَ . وَاقتَصِد یا بُنَیَّ فی مَعیشَتِکَ ، وَاقتَصِد فی عِبادَتِکَ ، وعَلَیکَ فیها بِالأَمرِ الدّائِمِ الَّذی تُطیقُهُ . وَالزَمِ الصُّمتَ تَسلَم ، وقَدِّم لِنَفسِکَ تَغنَم ، وتَعَلَّمِ الخَیرَ تَعلَم ، وکُن للّهِِ ذاکِرا عَلی کُلِّ حالٍ ، وَارحَم مِن أهلِکَ الصَّغیرَ ، ووَقِّر مِنهُمُ الکَبیرَ ، ولا تَأکُلَنَّ طَعاما حَتّی تَصَّدِّقَ مِنهُ قَبلَ أکلِهِ . وعَلَیکَ بِالصَّومِ ؛ فَإِنَّهُ زَکاهُ البَدَنِ وجُنَّهٌ لِأَهلِهِ ، وجاهِد نَفسَکَ ، وَاحذَر جَلیسَکَ ، واَجتَنِب عَدُوَّکَ ، وعَلَیکَ بِمَجالِسِ الذِّکرِ ، وأکثِر مِنَ الدُّعاءِ ؛ فَإِنّی لَم آلُکَ یا بُنَیَّ نُصحا ، وهذا فِراقٌ بَینی وبَینَکَ . واُوصیکَ بِأَخیکَ مُحَمَّدٍ خَیرا ؛ فَإِنَّهُ شَقیقُکَ وَابنُ أبیکَ ، وقَد تَعلَمُ حُبّی لَهُ . وأمّا أخوکَ الحُسَینُ فَهُوَ ابنُ اُمِّکَ ، ولا أزیدُ الوَصاهَ بِذلِکَ ، وَاللّهُ الخَلیفَهُ عَلَیکُم ، وإیّاهُ أسأَلُ أن یُصلِحَکُم ، وأن یَکُفَّ الطُّغاهَ البُغاهَ عَنکُم ، وَالصَّبرَ الصَّبرَ حَتّی یَتَوَلَّی اللّهُ الأَمرَ ، ولا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ . (1)

.

1- .الأمالی للمفید : ص 220 ح 1 ، الأمالی للطوسی : ص 7 ح 8 کلاهما عن الفجیع العقیلی ؛ الفصول المهمّه : ص 133 .

ص: 361

امام حسن علیه السلام :چون هنگام وفات پدرم رسید، آغاز به وصیّت کرد و فرمود: «این، چیزی است که علی بن ابی طالب، برادر محمّد فرستاده خدا و پسر عمو و وصی و هم نشین او وصیت کرده است . اوّلین وصیّتم این است که گواهی می دهم که جز خداوند، هیچ معبودی نیست و این که محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده و برگزیده اوست . او را به علم خویش برگزید و برای برگزیدگی او را پسندید، و این که خداوند، همه در گور خفتگان را برمی انگیزد و مردم را از کارهایشان بازخواست می کند و به آنچه در سینه هاست ، داناست. سپس تو را ای حسن وصیّت می کنم و همین برای سفارش به تو کافی است به آنچه پیامبر خدا وصیّت کرده است. پس اگر چنین است، در خانه ات بمان و بر خطای خویش گریه کن و هرگز مباد که بزرگ ترین هَمّ و فکرت دنیا باشد! فرزندم! تو را وصیّت می کنم به نماز در وقتش، زکات در اهل آن و در جای آن، سکوت در هنگام شبهه، میانه روی در عمل، عدالت در خشم و رضا، خوش رفتاری با همسایه، مهمان نوازی، مهربانی به ناتوانان و گرفتاران، صله رحِم، دوست داشتن بینوایان و هم نشینی با آنان، فروتنی که از برترین عبادت هاست ، کوتاهی آرزو، یاد مرگ، و پارسایی در دنیا چرا که تو در گرو مرگی و هدف و آماج بلا و به خاک افتاده بیماری هستی . تو را سفارش می کنم به خداترسی در کار نهان و آشکار، و برحذر می دارم از شتابزدگی در گفتار و عمل . هرگاه کاری از امر آخرت پیش آمد، به آن آغاز کن و هرگاه کاری دنیوی پیش آمد، درنگ کن، تا درباره آن به حق برسی . از جاهای تهمت خیز و مجلس مورد بدگمانی بپرهیز؛ چرا که هم نشین بد، هم نشین خود را خراب می کند. فرزندم! برای خدا کار کن ، از سخن زشت برحذر باش ، فرمان دهنده به نیکی و بازدارنده از منکر و زشتی باش و با برادران دینی به خاطر خدا برادری کن . نیک را به خاطر نیکی اش دوست بدار ، با فاسق برای دفاع از دینت مدارا کن ، ولی به دلْ او را دشمن بدار و در عمل از او کناره بگیر تا مانند او نباشی. از نشستن در گذرگاه ها بپرهیز و مجادله و کشمکش با نابخرد و نادان را وا گذار . فرزندم! در زندگی ات میانه رو باش . در عبادتت معتدل باش و در عبادت، به امر دائمی که طاقتش را داری بپرداز . ساکت باش تا سالم بمانی و برای خویشتن پیش فرست تا سود ببری . خیر بیاموز تا بدانی و در هر حال به یاد خدا باش . از خانواده ات کوچک را ترحّم و بزرگ را احترام کن و غذایی مخور تا آن که پیش از خوردنش از آن صدقه بدهی. بر تو باد روزه گرفتن که زکاتِ بدن و سپر ایمنی روزه دار است . با نفْس خویش جهاد کن ، از هم نشینت حذر کن و از دشمنت دوری کن . بر تو باد حضور در مجالس ذکر و زیاد دعا کن . پسرم ! من از خیرخواهی و دلسوزی چیزی بر تو کم نگذاشتم و فروگذار نکردم و اینک جدایی میان من و توست. درباره برادرت محمّد، سفارش به خوبی می کنم . او برادر تو و فرزند پدر توست و می دانی که من دوستش دارم. امّا برادرت حسین، او پسر مادر توست و بیش از این سفارش نمی کنم. خداوندْ جایگزین [ من ] بر شماست . از او می خواهم که شما را به سامان برساند و شرّ طغیانگران تجاوزکار را از شما دور سازد. صبر کنید، صبر، تا خداوندْ کار را بر عهده گیرد . و لا قوّه إلّا باللّه العلیّ العظیم!».

.


ص: 362

. .


ص: 363

. .


ص: 364

تاریخ الطبری :نَظَرَ [عَلِیٌّ علیه السلام ] إلی مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ ، فَقالَ : هَل حَفِظتَ ما أوصَیتُ بِهِ أخَوَیکَ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فَإِنّی اُوصیکَ بِمِثلِهِ ، واُوصیکَ بِتَوقیرِ أخَوَیکَ ؛ لِعَظیمِ حَقِّهِما عَلَیکَ ، فَاتَّبِع أمرَهُما ، ولا تَقطَع أمرا دونَهُما . ثُمَّ قالَ : اُوصیکُما بِهِ ؛ فَإِنَّهُ شَقیقُکُما ، وَابنُ أبیکُما ، وقَد عَلِمتُما أنَّ أباکُما کانَ یُحِبُّهُ . وقالَ لِلحَسَنِ : اُوصیکَ أی بُنَیَّ بِتَقوَی اللّهِ ، وإقامِ الصَّلاهِ لِوَقتِها ، وإیتاءِ الزَّکاهِ عِندَ مَحَلِّها ، وحُسنِ الوُضوءِ ؛ فَإِنَّهُ لا صلاهَ إلّا بِطَهورٍ ، ولا تُقبَلُ صَلاهٌ مِن مانِعِ زَکاهٍ ، واُوصیکَ بِغَفرِ الذَّنبِ، وکَظمِ الغَیظِ ، وصِلَهِ الرَّحِمِ ، وَالحِلمِ عِندَ الجَهلِ ، وَالتَّفَقُّهِ فِی الدّینِ ، وَالتَّثَبُّتِ فِی الأَمرِ ، وَالتَّعاهُدِ لِلقُرآنِ ، وحُسنِ الجِوارِ ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ ، وَاجتِنابِ الفَواحِشِ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :لَمَّا احتُضِرَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام جَمَعَ بَنیهِ : حَسَنا وحُسَینا وَابنَ الحَنَفِیَّهِ وَالأَصاغِرَ مِن وُلدِهِ ، فَوَصّاهُم وکانَ فی آخِرِ وَصِیَّتِهِ : یا بَنَیَّ ، عاشِرُوا النّاسَ عِشرَهً إن غِبتُم حَنّوا إلَیکُم ، وإن فُقِدتُم بَکَوا عَلَیکُم . یا بَنِیَّ ، إنَّ القُلوبَ جُنودٌ مُجَنَّدَهٌ ، تَتَلاحَظُ بِالمَوَدَّهِ ، وتَتَناجی بِها ، وکَذلِکَ هِیَ فِی البُغضِ ، فَإِذا أحبَبتُمُ الرَّجُلَ مِن غَیرِ خَیرٍ سَبَقَ مِنهُ إلَیکُم فَارجوهُ ، وإذا أبغَضتُمُ الرَّجُلَ مِن غَیرِ سوءٍ سَبَقَ مِنهُ إلَیکُم فَاحذَروهُ . (2)

.

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 147 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 436 ، المعجم الکبیر : ج 1 ص 101 ح 168 ، المناقب للخوارزمی : ص 384 ح 401 کلاهما عن إسماعیل بن راشد نحوه ، مقتل أمیر المؤمنین : ص 48 ح 32 عن أبی عبد الرحمن السلمی نحوه وفیه من «اُوصیک أی بنیَّ بتقوی اللّه . ..» وراجع الکامل للمبرّد : ج 3 ص 1168 والفتوح : ج 3 ص 280 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 595 ح 1232 عن جابر بن یزید ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 75 ، بحار الأنوار : ج 42 ص247 ح50 وص253 ح55 وراجع نهج البلاغه : الحکمه 10 وعیون الحکم والمواعظ : ص242 ح4606.

ص: 365

تاریخ الطبری:علی علیه السلام به محمّد حنفیه نگریست و فرمود: «آیا آنچه به برادرانت وصیّت کردم ، به خاطر سپردی؟». گفت: آری. فرمود: «تو را هم به همان سفارش می کنم. سفارش می کنم که برادرانت را احترام کنی، چرا که حقّ آن دو بر تو بسی بزرگ است. از فرمان آن دو پیروی کن و بدون آنان در کاری تصمیم نگیر». سپس فرمود: «شما دو را نسبت به او سفارش می کنم . او برادر شما و پسر پدر شماست و می دانستید که پدرتان دوستش داشت». به حسن علیه السلام فرمود: «پسرم! من تو را به تقوای الهی سفارش می کنم و به برپا داشتن نماز در وقتش، پرداخت زکات به جایش و نیکو وضو گرفتن ؛ چرا که جز با وضو نمازی نیست و هر کس زکات ندهد، نمازش پذیرفته نیست. تو را سفارش می کنم به بخشودن گناه، فرو خوردن خشم، صله رحِم، بردباری در برابر نادانی، ژرفنگری در دین، استواری در کار، پرداختن به قرآن، خوب رفتار کردن با همسایه،امر به معروف،نهی از منکر و دوری از زشتی ها».

امام باقر علیه السلام :چون هنگام جان دادن امیر مؤمنان فرا رسید، فرزندانش را گِرد خود خواند: حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، محمّد حنفیّه و فرزندان کوچک را ، و به آنان وصیّت کرد. در پایان وصیّت او چنین بود: «فرزندانم! با مردمْ آن گونه معاشرت کنید که اگر از میانشان رفتید، نسبت به شما عاطفه داشته باشند و اگر از دنیا رفتید، بر شما بگِریند. فرزندانم! دل ها سپاهیانی آراسته اند که با مودّت و علاقه به هم می نگرند و با هم نجوا می کنند. در دشمنی نیز چنین است. پس هرگاه کسی را بی آن که سابقه نیکی از او داشته باشید، دوستش داشتید ، به او امیدوار باشید و هرگاه از کسی بی آن که سابقه بدی به شما داشته باشد ، بدتان آمد، از او برحذر باشید».

.


ص: 366

الإمام الکاظم علیه السلام فی بَیانِ وَصِیَّهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : هذا ما قَضی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ فی أموالِهِ هذِهِ الغَدَ مِن یَومَ قَدِمَ مَسکِنَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ وَالدّارِ الآخِرَهِ وَاللّهُ المُستَعانُ عَلی کُلِّ حالٍ ، ولا یَحِلُّ لِامرِئٍ مُسلِمٍ یُؤمَنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ أن یَقولَ فی شَیءٍ قَضَیتُهُ مِن مالی ولا یُخالِفَ فیهِ أمری مِنٍ قَریبٍ أو بَعیدٍ . أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ وَلائِدِیَ اللّائی أطوفُ عَلَیهِنَّ السَّبَعَهَ عَشَرَ مِنهُنَّ اُمَّهاتُ أولادٍ مَعَهُنَّ أولادُهُنَّ ، ومِنهُنَّ حَبالی ومِنهُنَّ مَن لا وَلَدَ لَهُ ، فَقَضایَ فیهِنَّ إن حَدَثَ بی حَدَثٌ أنَّهُ مَن کانَ مِنهُنَّ لَیسَ لَها وَلَدٌ ولَیسَت بِحُبلی فَهِیَ عَتیقٌ لِوَجهِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیهِنَّ سَبیلٌ ، ومنَ کانَ مِنهُنَّ لَها وَلَدٌ أو حُبلی فَتُمسَکُ عَلی وَلَدِها وهِیَ مِن حَظِّهِ ، فَإِن ماتَ وَلَدُها وهِیَ حَیَّهٌ فَهِیَ عَتیقٌ لَیسَ لِأَحَدٍ عَلَیها سَبیلٌ ، هذا ما قَضی بِهِ عَلِیٌّ فی مالِهِ الغَدَ مِن یَومَ قَدِمَ مَسکَنَ ، شَهِدَ أبو سَمُرِ بنِ أبرَهَهَ ، وصَعصَعَهُ بنُ صوحانَ ، ویَزیدُ بنُ قَیسٍ ، وهَیّاجُ بنُ أبی هَیّاجٍ ، وکَتَبَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ بِیَدِهِ لِعَشرٍ خَلَونَ مِن جُمادَی الاُولی سَنَهَ سَبعٍ وثَلاثینَ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :قاتِلوا أهلَ الشّامِ مَعَ کُلِّ إمامٍ بَعدی . (2)

5 / 5عِیادَهُ الإِمامِاُسد الغابه عن عمرو ذی مرّ :لَمّا اُصیبَ عَلِیٌّ بِالضَّربَهِ دَخَلتُ عَلَیهِ وقَد عَصبَ رَأسَهُ . قالَ : قُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أرِنی ضَربَتَکَ ، قالَ : فَحَلَّها ، فَقُلتُ : خَدشٌ ولَیسَ بِشَیءٍ ، قالَ : إنّی مُفارِقُکُم ، فَبَکَت اُمُّ کُلثومٍ مِن وَراءِ الحِجابِ ، فَقالَ لَها : اُسکُتی ! فَلو تَرَینَ ما أری لَما بَکیتِ ، قالَ : فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ماذا تَری ؟ قالَ : هذِهِ المَلائِکَهُ وُفودٌ وَالنَّبِیّونَ ، وهذا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله یَقولُ : یا عَلِیُّ ، أبشِر ، فَما تَصیرُ إلَیهِ خَیرٌ مِمّا أنتَ فیهِ . (3)

.

1- .الکافی : ج 7 ص 50 ح 7 عن عبد الرحمن بن الحجّاج .
2- .الغارات : ج 2 ص 580 عن میسره ، بحار الأنوار : ج 100 ص 42 ح 52 .
3- .اُسد الغابه : ج 4 ص 114 الرقم 3789 ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 434 ح 789 عن عمر بن زمر وراجع الخرائج والجرائح : ج 1 ص 178 ح 11 وعیون المعجزات : ص 49 وبحار الأنوار : ج 42 ص 223 ح 32 .

ص: 367



5 / 5 عیادت امام

امام کاظم علیه السلام در بیان وصیّت امیر مؤمنان : این چیزی است که علی بن ابی طالب، فردای روزی که به مَسکِن (1) وارد شد ، مقرّر نمود، به خاطر رضای الهی و برای پاداش سرای آخرت، و در هر حال ، استعانت از خداست، و هیچ مسلمانی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، حق ندارد درباره آنچه در دارایی ام مقرّر کردم ، سخنی بگوید یا فرمان مرا مخالفت کند، چه از افراد نزدیک باشد یا دور. امّا بعد؛ کنیزانی که دارم و به آنان سر می زنم ، هفده نفرند . برخی از آنان صاحبان فرزندند که فرزندانشان همراه آنان اند، برخی از آنان باردارند و برخی فرزندی ندارند. وصیّت من درباره آنان اگر حادثه ای برایم پیش آمد چنین است: هر کدام از آنان که فرزند ندارد و باردار هم نیست، در راه خدا آزاد است و کسی بر آنها راه و سلطه ندارد. هر کدامشان که فرزند دارد یا باردار است، به خاطر فرزندش نگه داشته می شود و از سهم فرزندش آزاد می شود. پس اگر فرزندش مُرد و او زنده بود، آزاد است و کسی راهی بر او ندارد. این چیزی است که علی در مال خود مقرّر کرد، فردای روز ورودش به مَسکِن». بر این وصیّت ، ابو سمر بن ابرهه، صعصعه بن صُوحان، یزید بن قیس و هیّاج بن ابی هیّاج ، گواهی دادند و علی بن ابی طالب علیه السلام ، آن را با دست خویش در روز دهم جمادی اوّل سال 37 هجری نوشت.

امام علی علیه السلام :با شامیان در رکابِ هر پیشوایی پس از من بجنگید.

5 / 5عیادت اماماُسد الغابه به نقل از عمرو ذی مرّ : چون علی علیه السلام ضربت خورد، بر او وارد شدم، در حالی که سرش بسته بود. گفتم: ای امیر مؤمنان! جای ضربت را نشانم بده. آن را گشود. گفتم: خراشی است و چیزی نیست! فرمود: «من از شما جدا خواهم شد». اُمّ کلثوم از پشت پرده گریست. حضرت به او فرمود: «آرام باش، اگر آنچه را من می بینم ، می دیدی ، گریه نمی کردی». گفتم: ای امیر مؤمنان! چه می بینی؟ فرمود: «اینها فرشتگان اند که دسته دسته آمده اند و پیامبران، و این محمّد صلی الله علیه و آله است که می گوید: ای علی ، مژده! آنچه به سویش می روی ، برایت بهتر از وضعی است که اکنون در آن به سر می بری ».

.

1- .محلّی در عراق ، کنار نهر دُجیل، بین بغداد و دریاچه ثرثار (معجم البلدان : ج 5 ص 127) .

ص: 368

الأمالی للمفید عن الأصبغ بن نباته :لَمّا ضَرَبَ ابنُ مُلجِمٍ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام غَدَونا عَلَیهِ نَفَرٌ مِن أصحابِنا ، أنَا وَالحارِثُ وسُوَیدُ بنُ غَفَلَهَ وجَماعهٌ مَعَنا ، فَقَعَدنا عَلَی البابِ فَسَمِعنَا البُکاءَ فَبَکَینا ، فَخَرَجَ إلَینَا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام فَقالَ : یَقولُ لَکُم أمیرُ المُؤمِنینَ : اِنصَرِفوا إلی مَنازِلِکُم . فَانصَرَفَ القَومُ غَیری ، وَاشتَدَّ البُکاءُ مِن مَنزِلِهِ فَبَکَیتُ فَخَرَجَ الحَسَنُ علیه السلام فَقالَ : أ لَم أقُل لَکُمُ انصَرِفوا . فَقُلتُ : لا وَاللّهِ یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، ما تُتابِعُنی نَفسی ، ولا تَحمِلُنی رِجلی أن أنصَرِفَ حَتّی أری أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ . قالَ : فَتَلَبَّثَ ، فَدَخَلَ ، ولَم یَلبَث أن خَرَجَ فَقالَ لی : اُدخُل ، فَدَخَلتُ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَإِذا هُوَ مُستَنِدٌ ، مَعصوبُ الرَّأسِ بِعِمامَهٍ صَفراءَ ، قَد نُزِفَ واصفَرَّ وَجهُهُ ، ما أدری وَجهُهُ أصفَرُ أمِ العِمامَهُ ، فَأَکبَبتُ عَلَیهِ فَقَبَّلتُهُ وبَکَیتُ ، فَقالَ لی : لا تَبکِ یا أصبَغُ ؛ فَإِنَّها وَاللّهِ الجَنَّهُ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّی أعلَمُ وَاللّهِ أنَّکَ تَصیرُ إلَی الجَنَّهِ ، وإنَّما أبکی لِفِقدانی إیّاکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ . (1)

.

1- .الأمالی للمفید : ص 351 ح 3 ، الأمالی للطوسی : ص 123 ح 191 .

ص: 369

الأمالی ، مفید به نقل از اصبغ بن نباته : چون ابن ملجم، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب را ضربت زد، فردایش ما عدّه ای از یاران خدمتش رسیدیم. من بودم و حارث و سوید بن غفله و گروهی با ما بودند. بر درِ خانه نشستیم. صدای گریه شنیدیم . ما هم گریستیم. حسن بن علی علیهماالسلام بیرون آمد و گفت: «امیر مؤمنان می فرماید: به خانه هایتان برگردید». آن گروه رفتند ، جز من. صدای گریه از خانه اش شدّت یافت. من نیز گریستم. حسن علیه السلام بیرون آمد و گفت: «مگر به شما نگفتم بازگردید؟». گفتم: ای پسر پیغمبر! نه به خدا، دلم همراهی نمی کند . پاهایم طاقت مرا ندارد که برگردم، مگر آن که امیر مؤمنان درودهای خدا بر او باد را ببینم. گفت: «پس صبر کن». وارد شد . چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر امیر مؤمنان وارد شدم ، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود . خون از وی رفته و چهره اش زرد شده بود . نمی دانم که چهره اش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و گریه کردم. فرمود: «اصبغ! گریه نکن . به خدا سوگند ، اینک این بهشت است». به او گفتم: فدایت شوم! به خدا می دانم که به بهشت می روی؛ امّا گریه ام بر این است که تو را ای امیر مؤمنان از دست می دهم.

.


ص: 370

بحار الأنوار عن محمّد ابن الحنفیّه :بِتنا لَیلَهَ عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ مَعَ أبی وقَد نَزَلَ السَّمُّ إلی قَدَمَیهِ ، وکانَ یُصَلّی تِلکَ اللَّیلَهَ مِن جُلوسٍ ، ولَم یَزَل یوصینا بِوَصایاهُ ویُعَزّینا عَن نَفسِهِ ویُخبِرُنا بِأَمرِهِ وتِبیانِهِ إلی حینِ طُلوعِ الفَجرِ ، فَلَمّا أصبَحَ استَأذَنَ النّاسُ عَلَیهِ ، فَأَذِنَ لَهُم بِالدُّخولِ ، فَدَخَلوا عَلَیهِ وأقبَلوا یُسَلِّمونَ عَلَیهِ ، وهُوَ یَرُدُّ عَلَیهِمُ السَّلامَ ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ اِسأَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی ، وخَفِّفوا سُؤالَکُم لِمُصیبَهِ إمامِکُم ، قالَ : فَبَکَی النّاسُ عِندَ ذلِکَ بُکاءً شَدیداً ، وأشفَقوا أن یَسأَلوهُ تَخفیفاً عَنهُ ، فَقامَ إلَیهِ حُجرُ بنُ عَدِیٍّ الطّائِیُّ وقالَ : فَیا أسفی عَلَی المَولَی التَّقِیِّ أبو (1) الأَطهارِ حَیدَرَهُ الزَّکِیِّ قَتلَهُ کافِرٌ حَنِثٌ زَنیمٌ لَعینُ فاسِقٌ نَغِلٌ شَقِیِّ فَیَلَعَنُ رَبُّنا مَن حادَ عَنکُم ویبَرَأ مِنکُمُ لَعناً وَبِیِّ لِأَنَّکُمُ بِیَومِ الحَشرِ ذُخری وأنتُم عِترَهُ الهادِی النَّبِیِّ فَلَمّا بَصِرَ بِهِ وسَمِعَ شِعرَهُ قالَ لَهُ : کَیفَ لی بِکَ إذا دُعیتَ إلَی البَراءَهِ مِنّی ، فَما عَساکَ أن تَقولَ ؟ فَقالَ : وَاللّهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لَو قُطِّعتُ بِالسَّیفِ إرباً إرباً ، واُضرِمَ لِیَ النّارُ واُلقیتُ فیها لَاثَرتُ ذلِکَ عَلَی البَراءَهِ مِنکَ، فَقالَ: وُفِّقتَ لِکُلِّ خَیرٍ یا حُجرُ، جَزاکَ اللّهُ خَیراً عَن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکَ . (2)

.

1- .کذا ، والصحیح : «أبی» ، وأیضاً البیت الثانی سقیم الوزن ، مع الأقواء الذی یوجد فیه وما بعده بشکل واضح .
2- .بحار الأنوار : ج 42 ص 290 .

ص: 371

بحار الأنوار به نقل از محمّد بن حنفیّه : شب بیستم ماه رمضان را با پدرم به صبح آوردیم، در حالی که زهر تا قدم های او نفوذ کرده بود. آن شب را نشسته نماز می خواند و پیوسته وصیّت هایش را به ما می گفت و درباره خودش ما را دلداری می داد و تا طلوع سپیده، از وضع خود به ما خبر می داد و بیان می کرد. صبح که شد ، مردم اجازه ورود خواستند . اجازه داد که وارد شوند. وارد شدند، به او سلام می دادند، او هم سلامشان را جواب می داد. سپس فرمود: «ای مردم! پیش از آن که مرا از دست بدهید از من بپرسید ؛ ولی به خاطر آنچه برای امام شما پیش آمده، سؤال هایتان را سبُک و کوتاه کنید». آن لحظه بود که مردم به شدّت گریستند و به خاطر مراعات حال او دلشان نیامد که چیزی بپرسند. حُجر بن عَدی برخاست و اشعاری با این مضمون خواند: اندوه و اسف بر مولای پرهیزگار پدر پاکان، حیدر پاکْ سرشت! کافری بدکار و پیمان شکن و فرومایه و ملعون و فاسق و حرام زاده شقی ، او را کشت. لعنت پروردگار ما بر هر کس که از شما رویگردان و بیزار باشد، لعنتی سخت. چرا که روز قیامت، شما خاندانْ ذخیره منید و شما خاندان پیامبر هدایتگرید. [ علی علیه السلام ] چون چشمش به او افتاد و شعرش را شنید، فرمود: «چگونه خواهی بود آن گاه که تو را به برائت جستن از من وا دارند؟ آن گاه چه خواهی گفت؟». گفت: به خدا سوگند ای امیر مؤمنان اگر با شمشیر قطعه قطعه شوم و آتش افروزند و مرا در آن افکنند، این را بر ابراز برائت از تو ترجیح می دهم. فرمود: «ای حُجر! برای هر خیری موفّق باشی و خدا درباره دودمان پیامبرت به تو جزای نیک دهد».

.


ص: 372

5 / 6کَلِماتُ الإِمامِ قُبَیلَ مَوتِهِالإمام علیّ علیه السلام مِن کَلامِهِ قُبَیلَ مَوتِهِ : وَاللّهِ ، ما فَجَأنی مِنَ المَوتِ وارِدٌ کَرِهتُهُ ، ولا طالِعٌ أنکَرتُهُ ، وما کُنتُ إلّا کَقارِبٍ وَرَدَ ، وطالِبٍ وَجَدَ «وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ لِّلْأَبْرَارِ» (1) . (2)

العدد القویّه عن الواقدی :آخِرُ کَلِمَهٍ قالَها أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : یا بَنِیَّ إذا مُتُّ فَأَلحِقوا بِیَ ابنَ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ اُخاصِمُهُ عِندَ رَبِّ العالَمینَ ، ثُمَّ قَرَأَ : «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» (3) الآیَهَ . (4)

الإمام الکاظم علیه السلام فی ذِکرِ شَهادَهِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام : ثُمَّ لَم یَزَل یَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ» حَتّی قُبِضَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ ورَحمَتُهُ . (5)

.

1- .آل عمران : 198 .
2- .نهج البلاغه : الکتاب 23 ، غرر الحکم : ح 10131 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 505 ح 9278 ولیس فیهما الآیه ، بحار الأنوار : ج 42 ص 254 ح 57 .
3- .الزلزله : 7 و 8.
4- .العدد القویّه : ص 242 ح 20 ؛ أنساب الأشراف : ج 3 ص 259 وفیه «کان آخر ما تکلّم به «فَمَن یَعْمَلْ» الآیه» ، بحار الأنوار : ج 42 ص 254 ح 56 .
5- .الکافی : ج 7 ص 52 ح 7 عن عبد الرحمن بن الحجّاج ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 191 ح 5433 ، تهذیب الأحکام : ج 9 ص 178 ح 714 کلاهما عن سلیم بن قیس ، الغیبه للطوسی : ص 195 ح 157 کلاهما عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام .